ای دوست مرا به خاطر آور...
بیست خرداد تولد نازنین جونیما است. یادش به خیر. چقدر با هم بهمون خوش گذشت. یعنی اگر صد تا چراغ تو روز روشن روشن کنین و همه جای دنیا رو بگردین، دوست به این خوبی گیرتون نمیاد. هر سال برای تولدم کارت...
View Articleیک راهزن
محمد حسین جعفریاناین شاعر را خیلی وقت است که میشناسم. از روزی از روزهای خرداد ماه 78 که آقامون در یکی از جلسات شعر دانشگاهمان شعر «عاشقانه های یک راهزن» را که سروده محمد حسین جعفریان بود، با تقدیم به...
View Articleچون دم عیسی در کالبدم جان آرد
کل دوران نوجوانی من پای رادیو گذشت. محبوب ترین برنامه من هم قصه شب بود. ساعت 10 و پنج دقیقه شب. به جز جمعه ها که قصه جدیدی میگفتند و روال همیشگی را قطع میکردند. من با آثار اکبر رادی بزرگ شدم و تمام...
View Articleحرف حرف میاره
ساعت 4 و 15 دقیقه است و دارم از چشم درد کور میشوم از خواندن و خواندن و خواندن... سرم درد میکند. قبلا اصلا وبلاگ دکتر موسوی را باز نمیکردم. چون صفحه اش سیاه است و برای چشمهایم خوب نیست. لازم به ذکراست...
View Articleکدوم جاده کدوم راه... کدوم اشک و کدوم آه
اینجا ۴ سال تمام محل کارم بود. در انتهای این جاده مدرسهای بود که در آن تدریس داشتم. بعضی وقتها پیاده میرفتم. وقتی میرسیدم دیگر نای تدریس نداشتم. یک بار توی راه جنازهی یک مار را دیدم و این بود...
View Articleفرهاد کنجکاو نمیداند با یافته هایش چه کند... و کلی مطلب بی ربط دیگر
کنجکاو شدم که این متنرو جستجو کنم. وبلاگ کاروندرو که خوندم رفتم جستجو کردم.حرفی ندارم. نگاه میکنم. مثل اسب.******************************ولش کنید. اینا رو نگاه کنید:امیر و گوهر. امیر زانو زده و گوهر...
View Articleیک قصه بیش نیست غم عشق و الخ
دیروز باز هم رفتیم موزه خانم مکرمه قنبری. هر وقت میرم اون جا دلم میلرزه. خیلی محیطش رو دوست دارم. چون فیلمش رو هم دیدم که داشتن با هووش در مورد قدیم صحبت میکردن و خیلی با مزه تعریف میکردن که زمان قدیم...
View Article
More Pages to Explore .....